شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

ساعت ویکتوریا
+ پسرکوچولو هي به مامان و باباش اصرار مي کنه که اونو با نوزاد تنها بذارن. اما مامان و باباش مي‌ترسيدن که پسرشون حسودي کنه و يه بلايي سر داداش کوچولوش بياره.اصرارهاي پسرکوچولوي قصه اونقدر زياد شد که پدر و مادرش تصميم گرفتن اينکارو بکنن اما در پشت در اتاق مواظبش باشن. پسر کوچولو که با برادرش تنها شد … خم شد روي سرش و گفت : داداش کوچولو! تو تازه از پيش خدا اومدي ……….
به من مي گي قيافه ي خدا چه شکليه ؟ آخه من کم کم داره يادم مي ره؟؟؟؟؟؟
اول تو دوستات تائيدم کن بعد تو خ ميگم!
بابا آخه تو دوستات تائيدم نکردي!چجوري خ بدم؟تائيدم کن ديگه!
نه بابا!پس چرا نميتونم خ بدم؟؟؟سيستم پارسي بلاگ بهم خورده!برو تو پيام هاي ارساليت بالاي صفحه زده يک درخواست دوستي از اونجا باز کن تائيدش کن!
جان
چراغ جادو
همه نمك بريزيم!
رتبه 0
0 برگزیده
307 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله آذر ماه
vertical_align_top