پيام
+
پسرکوچولو هي به مامان و باباش اصرار مي کنه که اونو با نوزاد تنها بذارن. اما مامان و باباش ميترسيدن که پسرشون حسودي کنه و يه بلايي سر داداش کوچولوش بياره.اصرارهاي پسرکوچولوي قصه اونقدر زياد شد که پدر و مادرش تصميم گرفتن اينکارو بکنن اما در پشت در اتاق مواظبش باشن. پسر کوچولو که با برادرش تنها شد … خم شد روي سرش و گفت : داداش کوچولو! تو تازه از پيش خدا اومدي ……….
فاطمه بانو
90/5/2
همه نمك بريزيم!
به من مي گي قيافه ي خدا چه شکليه ؟ آخه من کم کم داره يادم مي ره؟؟؟؟؟؟
همه نمك بريزيم!
اول تو دوستات تائيدم کن بعد تو خ ميگم!
همه نمك بريزيم!
بابا آخه تو دوستات تائيدم نکردي!چجوري خ بدم؟تائيدم کن ديگه!
همه نمك بريزيم!
نه بابا!پس چرا نميتونم خ بدم؟؟؟سيستم پارسي بلاگ بهم خورده!برو تو پيام هاي ارساليت بالاي صفحه زده يک درخواست دوستي از اونجا باز کن تائيدش کن!
غلط غو لو ت
جان